حرف، حرف فراق است هجران، هجران، هجران. خاطراتم را مرور می کنم. دلدادگی و شیدایی انگار خواب و خیال بوده ولی نه، دست کم برای من نه، عین واقعیت بوده، نه نمی شود، نمی شود لحظه ای تو را فراموش کرد، آه خدای من، من صداقتم را وسط دایره ریختم ولی، هر شعاعی که رسم شد، از دایره بیرون زد، و باز مرور می کنم، ناگهان همه چیز را از یاد برد و مرا نه، باورم نمی شود. عاموس
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت