عاموس



حرف، حرف فراق است هجران، هجران، هجران. خاطراتم را مرور می کنم. دلدادگی و شیدایی انگار خواب و خیال بوده ولی نه، دست کم برای من نه، عین واقعیت بوده، نه نمی شود، نمی شود لحظه ای تو را فراموش کرد، آه خدای من، من صداقتم را وسط دایره ریختم ولی، هر شعاعی که رسم شد، از دایره بیرون زد، و باز مرور می کنم، ناگهان همه چیز را از یاد برد و مرا نه، باورم نمی شود. عاموس
بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم بجز عشق به جز عشق دگر کار نداریم در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم چه مستیم چه مستیم از آن شاه که هستیم بیایید بیایید که تا دست برآریم چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم که امروز همه روز خمیریم و خماریم مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم شما مست نگشتید وزان باده نخوردید چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم نیفتیم بر این خاک ستان ما نه حصیریم برآییم بر این

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Maggie مطالب وردپرس برای علاقه مندان بررسی و نقد پایان نامه ها بيمه معرفی کالا مداد رنگی ... حکاکی لیزری-پلاک سررسید پارسیز موزیک پساپس